زنان خوانندهای بودند که با ترانههای تند و تیز خود سبب رواج نوعی از موسیقی شبه عامیانه شهری شدند که بیشتر، خوراک کافه رستورانهای شبانه بود و پایش به کاباره که رسید دامنه گستردهتری پیدا کرد.
این نوع موسیقی، ترکیبی بود از نغمههای بازاری و ریتمهای شش هشتمی تند همراه با متنهای اروتیک و گاه عبور کرده از عرف جامعه که قشرهای فرو دست و محروم جامعه را خوش میآمد.
آنان به یاری این موسیقی هم آرزوهای سرکوفته را مجال بروز میدادند و هم ناخودآگاه به اخلاق سنتی مسلط بر جامعه اعتراض میکردند. شبه کابارههای لالهزاری که این نوع موسیقی را عرضه میکردند، شبها مالامال از مشتری میشدند. یکی دو رادیوی جانبی مثل رادیو نیروی هوایی نیز با پخش نمونههایی از این نوع موسیقی، به گسترش آن یاری میرسانیدند.
اما این نوع موسیقی در جریان تحولی خود، رفته رفته رنگ و رو عوض کرد، از پیرایههای جنسی پالوده شد و به خلوص تازهای دست یافت.
در واقع میشود گفت، کوشید از راههای انحرافی رجعت کند و خود را به موسیقی عامیانه اصیل نزدیکتر سازد. آهنگها و متنها اگر چه، سازنده و سراینده داشتند ولی آنها را گمنام نگاه میداشتند.
سایه روشنهای زندگی در متنها، برجستهتر میشد و واکنش فرودستان، مخاطبان اصلی ترانهها، در برابر دشواریهای زندگی با سادهترین واژهها باز میتابید. این رجعت به سوی اصل ترانههای عامیانه، اگر هم با توفیق کامل همراه نشده باشد، ولی شبه عامیانههای برانگیزانندهای پدید آورد که دیگر نه تنها مردم فرودست و قشر کلاه مخملیها را مجذوب نگاه میداشت که توجه و علاقه نخبگان و روشنفکران جامعه را نیز به سوی خود جلب میکرد.
"سوسن" خوانندهای که به قول خودش کار را از زیر صفر شروع کرده است، مهمترین ناقل و راوی این موسیقی شبه عامیانه پالوده شده است.
سوسن، اهل کرمانشاه بود و در شش سالگی، پدر و مادر خود را از دست داد و به تهران آمد تا نزد عمهاش زندگی کند. از سیزده سالگی به خواندن علاقمند شد و اگر چه در آغاز به گفته خودش برای دل خود میخواند، با وساطت یکی از همسایگان، پایش به یکی از کافه رستورانهای شبانه معروف به "کلوب سوسن" باز شد.
کلوب سوسن نخستین سکوی پرش سوسن به شمار میآید
شاید سوسن که در اصل "مهناز" نامیده میشده، نام حرفهای سوسن را از همان کلوب به وام گرفته باشد.
به هر حال کلوب سوسن نخستین سکوی پرش سوسن به شمار میآید. آوازهاش از همان جا به کلوبها و کابارههای دیگر لالهزاری و نیز کابارههای به اصطلاح بالا شهری رسید و کارش سکه شد.
عارف ابراهیم پور، نوازنده قدیمی که با بیشتر خوانندگان کوچه و بازاری از جمله سوسن همکاری داشته، درباره آغاز کار او میگوید: "در سال ۱۳۴۵ کابارهای باز شد به نام "شهرزاد". خانم سوسن برای اولین بار میخواست بخواند. ما هم به اصطلاح ارکستر ثابت آن جا بودیم. سر تمرین بدون میکروفن خواند. دیدیم چه صدای جالبی دارد. من گفتم شما که صدای به این خوبی دارید، چرا کاری نمیکنید؟ برگشت به من گفت، تنها این مانده بود که شما هم ما را مسخره کنید.! گفتم من اهل این چیزها نیستم، واقعیت را گفتم..."
"با این حرف من زیر تاثیر قرار گرفت و چشمهایش اشک آلود شد. بعد رفت به طور جدی دنبال این کار. اولین چیزی هم که خواند "من جام دست این و آنم" بود...."
شهرت و محبوبیت سوسن تیراژ صفحات ضبط شده ترانههای او را به شدت افزایش داد. صفحاتی که تا اقصی نقاط ایران میرفت و ترانههای او را فراگیر میساخت. سوسن خود گفته است که ترانه معروف او "سفر"، در دو میلیون نسخه ضبط و پخش شده است.
گفتیم که ترانههای سوسن، روشنفکران آن سالها (دو دهه چهل و پنجاه) را نیز خوش میآمد و این جا و آن جا در مدح و ستایشش مینوشتند و میسرودند. البته متنهای گلایه آمیز ترانههای سوسن را با حال و هوای سیاسی در میآمیختند تا آنها را، اعتراضی علیه نظام موجود جلوه دهند.
از جمله "منصور اوجی" شعری به اصطلاح متعهدانه سرود با عنوان: "این سوسن است که میخواند":
اتراقگاه ما را جارو کنید/ آبی بر آن بپاشید.../ این سوسن است، که میخواند،/
شبهای اضطراب را/ بر درههای برف/ زیر هزار خنجر/این سوسن است که میخواند/
شهرت و محبوبیت سوسن تیراژ صفحات ضبط شده ترانههای او را به شدت افزایش داد
جاذبه سوسن در جامعه روشنفکری تا سالهای بعد از انقلاب نیز باقی ماند. از جمله محمد علی سپانلو در منظومهای از صدای "حلقائی زخمداری" سخن میگوید که در شهر میچرخید و تصنیفهای سیاسی را پدید میآورد.
عباس پهلوان، سردبیر مجله فردوسی در آن سالها که شعر منصور اوجی را انتشار داده است، میگوید: "ما روی جلد فردوسی را همیشه سیاسی میگذاشتیم. سوسن از نادر کسانی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. یکی از ترانههای او را با یک مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را هم گذاشتیم روی جلد..."
جدا از ساده بودن آهنگها و پالوده شدن متنها، عامل دیگری نیز سوسن را از همتایان او متمایز میسازد: رفتار صحنهای. اگر چه او نیز در کافه و کاباره میخواند ولی سعی میکرد از رفتارهای صحنهای باب روز دور بماند و از مرزهای اخلاقی، پای بیرون نگذارد.
با فرا رسیدن انقلاب اسلامی، سوسن و موسیقیاش دیگر جایی برای ماندن نداشتند. سوسن به آمریکا رفت و در کالیفرنیا اقامت گزید، با این امید که بتواند از نو، ترانههای کوچه بازاری بخواند. ولی روزگار دیگری پیش آمده بود. او نیز چون میلیونها مهاجر دیگر نه در غربت دلش خوش بود و نه پایگاهی در وطن داشت.
او سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۳ در نهایت فقر و تنگدستی دور از وطن درگذشت.
و اما پس از سوسن، در سالهای پیش از انقلاب، زنان دیگری نیز به موسیقی شبه عامیانه شهری، یعنی همان موسیقی معروف به کوچه بازار روی آوردند. از جمله میتوان از "پروا"، "گیتا"، "آزیتا"، "نیلوفر"، و "فیروزه" یاد کرد. ولی هیچکدام نتوانستند به پای شهرت سوسن برسند. سوسن به موسیقی شبه عامیانه شهری اعتباری دیگر بخشیده است.
دوست دارم می،دونی که این کار دله/
گناه من نیس، تقصیر دله!/
عشق تو دیوونم کرده/ بی آشیونم کرده/
ناز تو نازنینم/ ورد زبونم کرده/
عشق تو نازنینم/ شبگرد کوچههام کرد/
تو میدونی فدات شم/ نازت باهام چهها کرد/
این بازی زمونهس/ آخه منم جوونم/
همه میگن دیوونهس/ اینو خودم میدونم/
همه میدونن که عاشقی کار دله/
گناه من نیس/ تقصیر دله/
10
موسیقی عامیانه در ایران؛ موسیقی بندری
به روز شده: 17:20 گرينويچ - پنج شنبه 16 ژوئن 2011 - 26 خرداد 1390
موسیقی عامیانه شهری و موسیقی سنتی در ایران، خویشاوندی نزدیک دارند. حتی موسیقی شبه عامیانه دو رگه و چند رگه- یعنی همان چیزی که سالهای سال خوراک کافه رستورانها و کابارهها بود- در اساس غالبا به مایههای موسیقی سنتی تکیه میکرد و با در آمیختن آن با عناصری از موسیقی بیگانه، عمدتا عربی، به زیست خود ادامه میداد.
با این همه گاه نیز به موسیقی روستایی ناخنک میزد و بعضی از ترانههای محلی را که بخصوص ریتمهای تند غیر معمول داشتند، اساس کار قرار میداد. در این میان ترانههایی که از مناطق جنوبی، میآمد، و به عنوان ترانههای بندری معروف شده بود، دستمایه مناسبی برای سازندگان موسیقی شبه عامیانه شهری به شمار میرفت.
ترانههای بندری گاه حتی نیازی به آمیزش با موسیقی عربی نداشتند، چون تحصیل حاصل بود. خود از همین آمیزش پدید آمده بودند. ولی با این همه در سازبندیها و شیوه اجرا، از اصل خود فراتر میرفتند و آمیزهای از موسیقی سنتی، بومی و عربی را عرضه میکردند که به هر حال در صحنههای اجرایی شهری تازگی داشت و طرفداران بسیاری پیدا کرد. در بسیاری از مناطق جنوب و جنوب غربی ایران، موسیقی بندری، رواج و رونق بسیار دارد.
محمد رضا درویشی پژوهشگر موسیقی نواحی ایران، موسیقی بندری را فاقد هویت تاریخی و چیزی شبیه همان موسیقی شهری میداند: "موسیقی بندری مربوط به دوران معاصر است و هیچ هویت تاریخی ندارد."
"ولی در کل مناطق ساحلی جنوب در هر دو استان هرمزگان و بوشهر و خوزستان اجرا میشود. این موسیقی مخلوطی از فرهنگ عربی و فرهنگ آفریقایی است و یک موسیقی اصیل و دارای پیشینه نیست. درست اینها هم مثل ترانههایی بود که در چهل پنجاه سال گذشته در شهرهای بزرگ ایران به وجود آمد و خودش را یک نوع موسیقی عامه پسند و پوپولر معرفی کرد.... اصالت زیادی ندارد. ترکیب سازهای ثابتی هم ندارد. در همه جا از هر سازی که در اختیارشان باشد استفاده میکنند...."
اگر چه تاثیر پذیری از موسیقی عربی و آفریقایی، موسیقی بندری را برای پژوهشگران غیر اصیل جلوه میدهد، ولی نباید از یاد برد که شرایط جغرافیایی و تاریخی گاه اینگونه تاثیر پذیریها را غیر قابل اجتناب میسازد. آن چه واقعیت دارد این است که موسیقی بندری در بخشهای جنوبی ایران سخت رایج است و رد پایش را حتی در موسیقی شبه عامیانه پایتخت نیز میتوان پیدا کرد.
پدیدهای به نام آغاسی
نعمت الله آغاسی (۱۳۸۴-۱۳۱۸)
یکی از معروفترین مروجان و مبشران موسیقی بندری "نعمتالله آغاسی" است. او در سال ۱۳۱۸ در آبادان زاده شد و از همان نوجوانی میدانست که دو دانگ صدایی دارد، ولی فقر خانواده اجازه نمیداد آن را پرورش دهد.
او حتی نتوانست دوره مدرسه ابتدایی را به پایان برساند. زیرا که میبایست برای تامین معاش خود و خانواده به کار گِل بپردازد. با این همه در فرصتهایی که پیش میآمد در عروسیها و جشنهای خانوادگی صدای خود را به کار میگرفت.
چندی بعد، در کافهای کوچک در اهواز به صورت حرفهای به کار خواندن پرداخت. مهاجرت آغاسی به تهران در سال ۱۳۴۵ نقطه عطفی در زندگی او پدید آورد. در آغاز در کلوب سوسن و بعد در کافه رستوران معروف به "آقا رضا سهیلا" در خیابان لالهزار نو به کار پرداخت.
حرکات ویژه صحنهای، با پایی که کمی میلنگید و دستمال سفیدی که همیشه در دست میچرخاند او را از خوانندگان دیگر کافههای ساززن ضربی متمایز میساخت، به ویژه که بیشتر، ترانههایی را میخواند که ظاهرا از مناطق بندری جنوب میآمد و برای جمع شنوندگان کافههای لالهزاری تازگی داشت.
"ترانه لب کارون" و "آمنه" آن چنان شهرتی برای او فراهم آورد که راه دشوار دسترسی به رسانههای رسمی را نیز به روی گشود. آمنه از آن ترانههایی بود که خیلی زود فراگیر و ورد زبان مردمان کوچه و بازار شد:
دل از نامهربونیها غمینه/ درون سینهام غم در کمینه
خرابه خونه دل از دو رنگی/ چرا رسم زمونه این چنینه؟
آمنه، چشم تو جام شراب منه/ آمنه رسم تو، رنج و عذابه منه
جونم ز دستت آتیش گرفته/ مهر تو از دل، بیرون نرفته
آمنه قلب من، برای تو میزنه/ امنه قهر نکن، که قلب من میشکنه
سوسن و آغاسی دو چهره سرشناس موسیقی کاباره ای در ایران بودند
"عارف ابراهیم پور"، نوازنده قدیمی مقیم آلمان که با بیشتر خوانندگان کوچه و بازاری همکاری داشته، نخستین دیدار خود با آغاسی را در خاطره دارد. به گفته او، آغاسی پیش از آمدن به تهران، مدتی را نیز در شیراز کار میکرده است.
ابراهیم پور می گوید: "با آغاسی در سال ۱۳۴۷ در پایگاه هوایی شیراز برنامه داشتیم، به قول معروف "موزیک دانس" میزدیم. او در شیراز در یکی از کابارهها میخواند... بیشتر ترانههای شیرازی میخواند... من تشویقش کردم."
"گفتم تو که صدات خیلی قشنگه باید بیایی به تهران یک صفحهای، نواری پرکنی.... خوشبختانه گوش کرد.... ماه رمضان یک روز او را توی لالهزار دیدیم و فهمیدیم که توی کافه سوسن مشغول شده است. آن موقع که هنوز نه صفحهای داشت نه نواری...کارش مثل توپ صدا کرد! یواش یواش چند تا آهنگساز خوب پیدا کرد مثل "ناصر پرویزی" و "ناصر آهنیان" و کارش خیلی گرفت..."
آغاسی نیز پس از برپایی انقلاب اسلامی، مدتی را سرگشته و حیران به سر آورد و به ناگزیر از حرفه اصلی خود دست کشید. پس از چندی رستوران تازهای را در گوهر دشت کرج باز کرد که بی مشتری ماند.بعد یک سوپر مارکت باز کرد که در آن نیز توفیقی به دست نیاورد و رهایش کرد.
در دهه هفتاد توانست اجازه برگزاری یک کنسرت را، در همان لالهزار قدیمی از کارگزاران فرهنگی نظام اسلامی بگیرد. بعد ولی اجازه دهندگان از کار خود پشیمان شدند و اجازه را پس گرفتند. آغاسی سپس توانست به اروپا و آمریکا سفر کند و به برگزاری چند کنسرت بپردازد...ولی نتیجه کار، آینده ساز نبود. زمانه دیگر شده بود و چیز دیگری میطلبید. در نتیجه به ایران بازگشت و در آبان ماه ۱۳۸۴ به سبب سکته قلبی در خانه خود در شهر کرج درگذشت.
و اما نوع و شیوه کار آغاسی در سالهای دور و نزدیک حتی در میان زنان مقلدانی پیدا کرد. در روایتها صحبت از خوانندهای به نام "ناهید مهرام" به میان میآید که اینک ساکن هلند است. او را به سبب شباهت خواندههایش با ترانههای آغاسی، "ناهید آغاسی" مینامیدند.
دیگرانی نیز چون "علی نظری" و "جلال همتی" با بهرهگیری از موسیقی بندری ترانههایی خواندهاند. جلال همتی "لب کارون" آغاسی را هم بازخوانی کرده است.